جستجو

درباره من

یک ماه زودتر از موعد به دنیا آمدم. در یک تاریخ تقریبن رُند 1373/3/7.

اصفهان به دنیا آمدم اما در اصل از اهالی شهر جهانی منبت، آباده‌ام. همزیستی با نوشتن و کتاب‌ها را از کودکی آغازیدم اما دستِ روزگار مرا به سمتِ تحصیل در رشته‌ی پرستاری بُرد. (آن روزگار فرصتهای کسب درآمد از نوشتن به اندازه‌ی حال نبود و نویسنده ناچار بود برای امرار معاش به کاری جز نوشتن و انتشار فکر کند.)

یکسال مانده به اتمام تحصیل، کاملن سنتی با پسری از شهر راز، شیراز ازدواج کردم و راهیِ خانه و دیارِ شوهر گشتم!

دو سال طرح اجباری‌ام در بیمارستان حاج محمداسماعیل امتیاز (شهید رجایی) گذشت. مرکز ترومای جنوب کشور. روزهای خوب و بد، اما خاطره‌انگیزی بودند. سه ماه مانده به اتمام طرح، باردار شدم و یک ماه بعد از اتمام طرحم سر و کله‌ نحس کرونا پیدا شد.

گمان می‌کنم غول افسردگی، از همان روزهای قرنطینه، آمارهای وحشتناک  مرگ و میر و شستن پوست پفک به سراغم آمد و با به دنیا آمدنِ دخترم تبدیل به اژدهای سه سر شد.

یکی از شبهای 5، 6 ماهگی دخترم، ساعت 11 شب بود که خیلی اتفاقی با شاهین کلانتری آشنا شدم. کسی که سالها قبل اسمش را شنیده بودم ولی جدی‌اش نگرفته بودم و افسوس و صد افسوس.

بعد از آن زندگی‌ام به دو نیم تقسیم شد. قبل از آشنایی با شاهین کلانتری و بعد از آشنایی با شاهین کلانتری!

در واقع شاهین کلانتری واسطه‌ای شد تا من با دنیای عظیم و گسترده‌ی نوشتن آشنا بشم و این سبب دگرگونی زندگی من شد.

من با آزادنویسی توانستم به مبارزه با اژدهای سه سرِ افسردگی برخیزم و گاماس گاماس به خودشناسی نزدیک بشم.

با تولیدمحتوا و کپی‌رایتینگ توانستم از نوشتن کسب درآمد کنم.

با روزانه‌نویسی توانستم فاصله‌ی مغز و قلمم را کم و اعتمادبه‌نفسم را در انتشار افزایش دهم.

و به طور خلاصه توانستم عشقم به نوشتن را با تک تک ابعاد زندگی‌ام پیوند دهم.

و این پایگاه مجازی را ساختم تا مسیر رشد و تغییرم با خواندن و نوشتن را پیش چشم دیگران قرار دهم و همچنین مروج خواندن و نوشتن باشم.

اگر سرسوزنی شوقِ خواندن و نوشتن داری با من همراه باش.