باب اسفنجی یه تورِ عروسدریایی گیری داره که باهاش عروس دریایی شکار میکنه. نویسنده هم باید یه تور ایدهگیری داشته باشه که ایدههاشو در لحظه شکار کنه وگرنه میگُرختن. مثل دیروز غروب که یه ایدهی خوب برای یادداشتنویسی روزانه به ذهنم اومد و با خودم گفتم فردا مینویسمش و الان که فردا شده هرچی فکر میکنم یادم نمیاد چی بود؟
من هر روز که میگذره، بیشتر متوجه حکیمانه بودن و سودمند بودن دستورات خدا برای انسان میشم. حالا بعضی موضوعات رو نمیتونم اینجا مطرح و باز کنم (چون با اسم اصلی و واقعیم مینویسم نه فیک) ولی لطفن بیاین با صبر و بدون تعصب و پیشداوری دربارهی دستورات دین تامل کنیم. اونوقت شاید راحتتر بتونیم حق رو از باطل تشخیص بدیم.
آخرین نظرات: