من قبلن جزء کسانی بودم که میگفتم: «زن حتمن باید درآمد داشته باشه. حالا چه کارمند باشه چه کسب و کار خونگی داشته باشه. مهم اینه که استقلال مالی داشته باشه و بتونه از پسِ خودش بر بیاد»
حالا هم همین نظر را دارم. اما دیگر مثل گذشته به زنهایی که درآمد ندارند به دیدهی حقارت نگاه نمیکنم. اتفاقن گاهی فکر میکنم بُرد با آنهاست!
درست است که زنهای شاغلِ امروزی اجتماعیتر، با اعتمادبهنفستر و قویتر هستند اما همین باعث شد مردهای امروزی نسبت به مردهای دیروز بیمسئولیتتر شوند. باعث شد مردها از بخشی از مردانگی مثل تامین کننده بودن و تکیهگاه بودن، بیفتند.
در گذشته شاغل بودنِ پسرها شرط پدر برای قبول خواستگاری بود ولی حالا کارمند بودنِ دخترها شرط پسرها و مادرهای پسردار برای رفتن به خواستگاری!
در حالی که همچنان وظیفهی خانهداری، بچهداری و مدیریت امور خانه و زندگی بر گُردهی زن است، باید در خرید مایحتاج خانه و اجاره خانه و قسط و بدهی کمک حال همسر باشد و اگر زنی چنین نکند به خودخواهی و بیرحمی متهم میشود.
انتظارات جامعه از زن و انتظارات زنها از خودشان برای قوی بودن، بینیاز بودن و مستقل بودن باعث شده تا زنها شکنندهتر و ضعیفتر از گذشته بشوند در حالی که نقابی از یک زن شاد و مستقل و قوی برچهره دارند.
من کتابِ «نظام حقوق زن در اسلام» شهید مطهری را 10، 12 سال قبل خواندم. تا قبل ازخواندن آن فمنیستی تمام عیار بودم اما بعد متوجه شدم فمنیست با شعار تساوی حقوق زن و مرد و با ظاهری دوستانه، در واقع علیه زنهاست چرا که باعث شد زنی که به مراتب قدرت جسمانی کمتری از مردها دارد، با حقوقی پایینتر به کارهای مردانه وادار شود در حالی که دیگر وقت، انرژی و ارزشی برای انجام کارهای زنانه که روحش را ارضا میکند ندارد.
فکر میکنم وقت آن است که که رفتارهای مردانهمان را کنار بگذاریم و تمام قد زن باشیم. نقابهای مردانهمان را برداریم و به زن بودنمان افتخار کنیم. فکر میکنم زنِ باارزش و قوی چنین زنی است.
آخرین نظرات: