حدودن یک ماهی میشد که تکههایی از کتابِ «پاندای بزرگ و اژدهای کوچک» رو در اینستاگرام میدیدم و میخوندم. پریروز با خودم گفتم باید هر جا دیدم بخرمش. دیروز که رفته بودیم اطراف پارک ارم پیادهروی، دیدم دوتا دخترِ جوون دارن کتاب میفروشن با 50% تخفیف. فورن رفتم سمتشون و دیدم تو بساطشون این کتاب رو هم دارن و بیمعطلی خریدم و طیِ دو نشست خوندمش. واقعن کتاب دوستداشتنی و تسلی بخشی هست برای من و امثال منی که همش به دنبال دویدن و رسیدن هستیم و متاسفانه تعدادمون روزبهروز داره بیشتر و بیشتر میشه.
کتابِ «پاندای بزرگ و اژدهابی کوچک» نوشتهی جیمز نوربری و ترجمهی نازنین فیروزی/ شبنم سلطانپور در 156 صفحه و توسط انتشارات آذرمیدخت/ میلکان منتشر شده که در ادامه تکههایی از اون رو تقدبم نگاهتون میکنم.
ابتدای کتاب نوشته:
«این کتاب تقدیم میشود به هر کسی که حس میکند گم شده است.»
.
پاندای بزرگ پرسید:
«کدوم یکی مهمتره؟ مسیر یا مقصد؟»
اژدهای کوچک گفت:
«همراه»
.
اژدهای کوچک گفت:
«من اونقدر مشغولم که وقتی برای تماشای گلها ندارم.»
پاندای بزرگ گفت:
«دقیقا به همین دلیل باید تماشایشان کنی. شاید فردا اینجا نباشن.»
.
اژدهای کوچک گفت:
«طبیعت فوقالعاده نیست؟!»
پاندای بزرگ تایید کرد:
«همینطوره، ولی ما به اندازهی یه درخت یا یه عنکبوت بخشی از طبیعت هستیم، و به همون اندازه فوقالعادهایم.»
.
پاندای بزرگ گفت:
«تلاش کن برای چیزهای کوچیک وقت بذاری، اونها معمولا مهمترین چیزها هستند.»
.
پاندای بزرگ گفت:
«مهمترین چیز اینه که…توجه کنی.»
.
اژدهای کوچک متبحرانه گفت:
«فقط این که نمیدونی کجا میری، دلیل نمیشه که گم شده باشی.»
پاندای بزرگ پاسخ داد:
«درسته، ولی در این مورد، ما قطعا گم شدیم.»
.
اژدهای کوچک گفت:
«عجله کن. کارهای زیادی داریم که باید انجام بدیم!»
پاندای بزرگ گفت:
«رودخونه عجله نمیکنه. با وجود موانع زیاد، همیشه به مقصدی که میخواد، میرسه.»
.
اژدهای کوچک گفت:
«بعضی وقتا فکر میکنم به اندازهی کافی خوب نیستم.»
پاندای بزرگ گفت:
«درخت گیلاس خودش رو با دیگر درختها مقایسه نمیکنه. فقط شکوفه میده.»
توصیه میکنم حتمن حتمن بخونیدش=)
آخرین نظرات: