بعد از خواندنِ کتابِ «اژدهای کوچک و پاندای بزرگ»، به توصیهی دوستان کتابِ «پسرک، موش کور، روباه و اسب» را هم خواندم. البته نه شکلِ فیزیکی آن را بلکه شکلِ الکترونیکیاش در طاقچه بینهایت.
نویسندهی کتاب آقایِ چارلی مکسی و مترجم آن سید وحید کریمیان است و انتشارات میلکان آن را به چاپ رسانده است. کتاب شاملِ تصاویر و جملات کوتاهی است که که هر کدام در جای خود به روح و ناخوداگاه انسان ضربه میزنند و احساسات او را قلقلک میدهند.
با هم تکههایی از کتاب را بخوانیم:
موش کور گفت: «من خیلی کوچیکم.»
پسرک گفت: «آره، ولی با بودنت تغییر بزرگی ایجاد میکنی.»
.
پسرک گفت: «به نظرت بزرگترین راه هدر دادن وقت چیه؟»
موش کور گفت: «اینه که خودت رو با بقیه مقایسه کنی»
.
«بیشتر موشِ کورهای پیری که میشناسم آرزو میکنن کاش کمتر به ترسهاشون گوش میکردن و بیشتر به رویاهاشون توجه میکردن.»
.
«اونجا چیه؟»
موش کور گفت: «طبیعت وحشی. ولی ازش نترس» «فکرش رو بکن اگه کمتر میترسیدیم چه جوری بودیم.»
.
«به نظرت عجیب نیست؟ ما فقط میتونیم بیرونِ خودمون رو ببینیم، ولی تقریبا همهی چیزهای مهم درونمون اتفاق میاُفتن.»
.
خواندنِ این کتابِ تسکین بخش را به همه پیشنهاد میکنم=)
آخرین نظرات: