به نظرم یکی از بهترین تمرینهای نویسندگی، به ویژه برای زمانهایی که هیچ حرف و ایدهای به ذهنت نمیرسه، نوشتن آنافوراست.
قبلن گفتم که آنافورا تعدادی جملهی مجزا از یکدیگرند که با کلمه یا عبارتی یکسان شروع شدهاند.
از این به بعد میخواهم آگاهانه حسادتم را کنترل کنم.
از این به بعد میخواهم عامدانه کارهایی را انجام دهم که نیاز به صبر و حوصلهی بسیار دارند.
از این به بعد میخواهم عامدانه کتابهایی را بخوانم که عقاید مرا زیر سوال میبرند.
از این به بعد میخواهم آگاهانه وسواسم را به تمیزی و مرتبی نادیده بگیرم و از عبارت به درک بیشتر استفاده کنم.
از این به بعد میخواهم آگاهانه و عامدانه بیشتر از قبل با ترسهایم روبهرو شوم.
از این به بعد میخواهم عامدانه بیشتر از قبل خودم را به چالش بکشم.
از این به بعد میخواهم بیشتر از خانه خارج شوم و با آدمها وارد گفتگو شوم.
از این به بعد میخواهم بیشتر از قبل از دیگران درخواست کمک کنم.
تو میخوای از این به بعد چیکار کنی یا نکنی؟
+ خوندنِ کتابِ «کسب و کارتان را به پرواز درآورید.» خیلی داره طولانی میشه. دوست دارم برم سراغ کتابهای دیگه. هرچند دارم کتابِ «در فاصلهی دو نقطه» و «گربهای که ذن یاد میداد» رو از طاقچه بینهایت موازیخوانی میکنم.
آخرین نظرات: