رمز تداوم در نویسندگی چیست؟
«نویسنده شدن» یکی از آرزوهایی است که خیلیها دارند اما به آن نمیرسند. چرا؟ چون نشستن پشت میز، فکر کردن، خلق کردن و نوشتن سخت است. گاو نر میخواهد و مَردِ کُهن. اما مهمتر و سختتر از «نویسنده شدن»، «نویسنده ماندن» است. چرا؟ چون این کارها (نشستن، فکر کردن، خلق کردن و نوشتن) به طور مادامالعمر و همیشگی خیلی خیلی سخت است. در این مورد نیز گاو نر میخواهد و مَردِ کُهن.
نویسندگانِ زیادی بوده و هستند و خواهند بود که در نیمهی راه نویسندگی، عطایش را به لقایش بخشیدهاند. وقتی تب و تاب و ذوقِ چاپ کتاب فروکش کرد، سختیهای مسیر ناهموار نویسندگی بیشتر و نفسگیرتر به نظر میرسند. قلم نویسنده میشکند، چشمهی ایدههایش میخشکد و در نتیجه نویسنده با خود میگوید: «خب که چه؟» و نَمنَم یا یکدفعه زمینِ مقدس نویسندگی را میبوسد و بای بای.
چطور سختیهای نویسندگی را هموار کنیم و فرار را بر قرار ترجیح ندهیم؟
با روزانهنویسی. روزانهنویسی یعنی هر روز نوشتن. یعنی تبدیل نوشتن به عادتی روزانه.
اغلب نویسندگان فقط وقتی مینویسند که کتابی در دست نگارش داشته باشند و اگر در حال نوشتن کتابی نباشند، نمینویسند!
مضرات اینکار چیست؟
1. خشک شدن قلم
2. افزایش فاصلهی مغز و قلم
3. از دست رفتن بسیاری از ایدههایی که میتوانستیم با روزانهنویسی کشف کنیم.
نویسنده باید هر روز بنویسد. حتی وقتی ایدهای برای نوشتن نداشته باشد. حتی وقتی کتابی در دست نگارش نداشته باشد. نویسنده باید از درونیات و برونیات خودش، از حال و احوال جسم و روحش بنویسد تا،
قلمش نرم و روان شود.
با بیشتر شناختن خود به وسیلهی روزانهنویسی، متنهایی تاثیرگذارتر بنویسد.
با توجه به درون، بیشتر و بهتر احساسات خود را بشناسند و تشخیص دهد.
با توجه به برون و اتفاقات روزمره، مهارت جزئینگاریاش تقویت شود.
و ایدههایی که حین روزانهنویسی اغلب به ذهن خطور میکند را شکار کند.
در نهایت
تا میتوانید بنویسید. حتی خزئبل.
آخرین نظرات: