رسانهی شخصی نویسنده| نویسندهی بدون رسانه دیوانه است!
وارد کتابفروشی که میشوم انگار وارد دنیایی دیگر شدهام. هزاران هزار کتاب که اگر ثانیه به ثانیهی عمرم را صرف خواندن کنم باز هم نمیتوانم
وارد کتابفروشی که میشوم انگار وارد دنیایی دیگر شدهام. هزاران هزار کتاب که اگر ثانیه به ثانیهی عمرم را صرف خواندن کنم باز هم نمیتوانم
اولین کاری که بعد از گشودنِ چشمانت از خوابِ شبانه میکنی چک کردن موبایل، شبکههای اجتماعی و پیامرسانهاست؛ آنوقت توقع داری کلِ روز سرحال و
پریشانم. نگرانم. انگار دو نفر از دو سوی مخالف رشتههای عصبیام را به سمت خود میکشند. میخواهم فریاد بکشم. میخواهم همهچیز را بکوبم به در
بهترین تمرین برای شروع نویسندگی چیست؟ دبستانی که بودم، برعکس سایر همکلاسیهایم مشق نوشتن را دوست داشتم. احمقانه از اینکه جریمه شوم و مجبور شوم
نوشتن برایِ عشق بازی نوشتن برای خودشناسی نوشتن برای خودسازی نوشتن برای خودیاری نوشتن برای آزادی نوشتن برای فراموشی نوشتن برای به یاد آوردن نوشتن
تصمیم دارم از این به بعد روزانه حداقل یک شعر کوتاه یا تکهای از یک شعر بلند را بخوانم. خواندن شعر علاوه بر تزریق لذت
یکی از خوانندگانِ نوشتههایم پرسیده بود که: «هدفت از نوشتن و نویسنده شدن چیه؟ حس میکنم هدف بزرگی داری» البته که من در این مورد
به تکرارگویی و تکراری گویی اُفتادهام. و بخشی از آن به این خاطر است که خوراک فکری خوب و باکیفیتی ندارم. باید کمیت و کیفیت
موضوع وبینار دیروز استاد کلانتری تفکر مکتوب و تفکر شفاهی بود. قصد پرداختن به این موضوع را ندارم چون در آن حد و اندازهها نیستم
نوشتن دلیل میخواهد. حتی کسی که میگوید من فقط برای دلِ خودم مینویسم؛ من از سرِ عشق مینویسم؛ باز هم دلیل دارد. من مینویسم تا